از تمام دار دنیا ، تنها یک چیز دارم : دوستت !ماه من ، نماز آیات می خوانم ، وقتی گرفته ای

 

خدایا!!!!

کسی رابه آنچه که قسمتش نیست عادت مده....!!!

 

 چرا باآنکه میدانم نصیب من نخواهی شد،

چنان با تاروپود دل برایت خانه میسازم؟؟؟

همین امروز یافردا تو را ازدست خواهم داد،

چگونه بگذرم از تو بگویم:

هرچه باداباد!!!

 

نترس از هجوم حضورم، چیزی جز تنهایی با من نیست ...

 

 خداوندا!!!

فراموش کن

همه روزگارانی را

که آرزو می کردم

مجنونم باشد

من

از لیلا بودنم بیزارم!!!!

 

 راه می روم زیر باران

اما

خیس نمی شوم

عجیب نیست

 زیر نگاه توام!!!!.....

 

 

اینقدر نبودش رآ بــِ رُخ ثآنیه هایمــ نکشید!

چه نصیبتآن مےشود از این همــه

کِــز کردن ها و اشک های بےهوایـــِ من؟

 

گاهی وقتا چقد ساده عروسک میشویم ؛

نه لبخند میزنیم

نه شکایت میکنیم

فقـــــــط

احمقانه ، سکـــ ــــ ــوت میکنیم

 

درد و دل کـه میکنــی

ضعف هــایتــ ،دردهـایتــ را میگـذاری تـــوی سینی و تعـــارفــ می کنیــ

که هــر کدامشــانــ را که می خواهند بـــردارند،

تیـــز کنند،،تیـــغ کنند و بـــزنند به روحتـ

 

یه سوی این قصه تویی، یه سوی این قصه منم

بسته به هم وجودِ ما! تو بشکنی ، من می شکنم...

 

 چه فرقی می کند

مهره سیاه باشم یا سفید

چشمانت با اولین حرکت

ماتم می کند.......!!!

 

 آخر گذشت
آن زمان کهنه ی دیدار
رفت آن ثانیه های پر هیاهو
شکست آن لحظه های زیبا
و تو ، چه ساده گذشتی از این همه احساس .....

 

به سرم می زند بزنم زیر همه چیز...همه چیز!

اما سر که کاره ای نیست

این دل است که فرمانروایی میکند

 

اگر می خواهی مرا ببینی

پلکهایت را روی هم بگــذار

و چشمانت را ببند..

من همانی هستم

که هیچ وقت مــرا ندیدی

 

 

به یاد عشقم......

دنیامی..میدونی؟؟

 

خدایا

از عشق امروز من

چیزی برای فردا بگذار

نگاهی..

یادی..

تصویری..

خاطره ای....

برای آن هنگام که فراموش خواهیم کرد که...

روزگاری چقدر عاشق بودیم

 

 

 

 

تو را نمی بخشم ..  به بهای اینکه ..

چشمانم دیگر از حادثه عشق

 تهی است!!!

 

دیدگانتـــــــ را نبنـ ـد ، نگاهتـ ـــ را ندزد ، تو که میـــدانی آیه آیه ی زندگیمـــ از گوشه ی چشـــمانتــ ـــ تلاوتــــ می شود

 

حرفی ندارم

من حاظرم حتی جانم به لبم رسد

اگر جانم تو باشی!!!

 

شاید دیگر از مد افتاده باشد

شاید دیگر اندازه ام نباشد

اما همچنان عطر خاطره میدهد

پیراهنی که تو روی شانه هایش اشک ریخته ای

 

 

می بینمت هنوز به دیدار واپسین

با گریه ات گفتی که .... خدا نخواست

غافل از این که خدایم تو بودی ای عزیز

 حالا به من بگو که خدا چرا نخواست

 

امروز هم گذشت بی تو

فردا هم مثل امروز

روزهای دیگر نیز

...

نکند این نقطه ها  تا امتداد مرگ  کشیده شوند؟

 

 

این روزهـــا

بغـــــض دارمــ ...

گریــــه دارم

آهــــــــــــــــــــ دارم !!!

تــــــــــــا دلت بخواهد ...

بازیگـــر خوبـــی شده ام

می خنـــدم

حتی خودم هم بـــاورم میشود

که من خوبم ...

خوبـــــــــــ ـــــــــــ ــــــــــــــــــه خـــــــــوب .

 

چـقــدر سـخـتــ اسـتــ کهـ لبـــریــز باشـی از گفتــن

ولــی ...در هـیــچ ســـویـتـــ مـحــرمـی نبـــاشــد!!!

 

دِلـَـــــمــ ؛

گـ ـاهے میــگیـــ ـرَد !

گـ ـاهے میــ ـسوزَد !

و حَتے گــ ـاهے ،

گــ ـاهے نـَ ـه _خِیــلے وَقتـــ هـ ـا_

میـــ ـشِکَند !

امــ ـا هَنـــــ ـوز مے تَپـــَـ ـد

 

مراقب حرفهایت،

احساساتت،

واکنشهایت باش،

آخر آدمها خوب بلدند یک روزی ،

یک جایی،

یک جوری به رخت بکشند تمامت را....!!!!

 

تمام دردمن این است...

یک نفردر زندگی من هســـــــــــــت

که نیـــــــــــــــــــــست!!!!

 

 

جوری در آغوشت میخوابم
که خدا پیدایم نکند
خیال کند!
اشتباهی به تو
دوتا روح داده است...

حال ِ من خوب است،
اما عالی می شوم وقتی که تو با نگرانی،
در آغوشم می گیری و می گویی،
نه عزیزم تو خوب نیستی.!!!

گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت ،
كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد..
كه وقتی تو اوج تنهایی هستی ،
با چشماش بهت بگه :
هستم تا ته تهش !!!

حلـقـه ي بـآزوآنـت تنـگـ تـر مـی شـود
و مـن آزادتـر گـم مـی شـوم
در دنـیـآي آغـوشـت....
کـه فقـط
انـدآزه ي مـن جـآ دآرد ...



مـــثل ســـتــ ـاره بــاش تـــو زندگیــم
کـــه هرجایـــی باشـــم
بتونــم همیشـــه روی آســـمون دلـــم ببینمــت..
حتـــی اگـه بـــه دورتریــن نقطـــه ی دنیـــا هــم رفتـــم
بـــازم ازون بــالا بهـــم چشمـــک بزنــی
و بــ ـدونم کــ ـه دارمــ ـت
هرچنــ ـد از دور...



پَس می زنم لحظه هآ را ...
تآ برسم به بُلندای آغوشِ مردانه اَت ...
که در آغوشم بگیری و مَن ...
دنیآیم را ببآزم در پَس عطر تنت ...

کاش بودی...
خوب به چشمهایت نگاه میکردم...از نزدیک!
دستانت را می گرفتم!
آنقدر نزدیکم بودی که گرمای نفس هایت را حس می کردم!
خوب عطرت را بو می کشیدم!
موقع بوسیدن از ته دل می بوسیدمت ...
از ته دل می بوسیدمت...
از ته دل لمست می کردم!
از ته دل نگاهت می کردم ...
از ته دل صدایت می کردم!
از تمام لحظات با هم بودن نهایت استفاده را می کردم!
اما نیستی...
و حسرت همه ی اینهایی که گفتم در دلم می ماند...

نیمــه ی گـُمشــده ام نیستـی
که بـا نیمـه ی دیگــر
به جُستجـویت برخیـزم
تـــو…
تمـام گُمشـده ی منــی!
...تمــام گـُمـشــده ی مَــن…!


باران کـه می بـارد......
دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود.....
راه می افـتم ...
بـدون ِ چـتـر ...
من بـغض می کنـم ...
آسمـان گـریـه!!!


سر به هوا نیستــــم
امــــا
همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم
حال عجیبـــی ست
دیدن ِ همان آسمان که
... شاید "تو" ...
دقایقی پیش
به آن نگاه کـــرده ای....... /❥



عـطــر تـنـتـ چـه خـآصـیتـی دارد
حتـی حـمـآم هـم
بـوے دلـپذیـرش رآ
نمـیبـرد!
وقـتـی نـیسـتی
بـآ ایـن رآیـحه
بـه اوج رویـآهآیـمآن مـی روم!
می دانـی؟!
عطر تـنـتـ رآ با بهتـریـن عـطرهآی دنیـآ
عوض نمی کنم...ツ

حوالی عشق
جائی می شناسم
دیوار به دیوار رؤیاها
آسمانش
همیشه خیس ِ خیال
کوچه هایش
پر از صدای باران ست
تا نباشی نمی دانی
که چند آغوش
چه قدر بوسه فراوان ست
تا نیائی نمی دانم
چرا تنها
چرا دلم تنگ ست !

تو آن گل سرخی
که بی صدا
با من از عشق می گوید
به زبانی که دلم می فهمد
و این آغاز و پایان همه چیز ست
قلب تو دارائی من
و اسم تو بهشت من ست
ای که از همه چیز من

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: